رنج بیتعلقی
دوشنبه, ۵ آذر ۱۴۰۳، ۰۷:۴۲ ب.ظ
بیتعلقی داره دیوونهم میکنه.
و آیندهای که ترس بیتعلقیش حتی از الآنم هم بیشتره.
هر شبی که از سر کار میام بیرون، و تو تاریکی تا مترو قدم میزنم تو سرم میگذره که به یکی زنگ بزن. ولی هیچ کسی نیست که بخوام بهش زنگ بزنم. آدم زیاد هستا، خوشفاز هم هستن ولی من چرا تعلقی ندارم؟ چون پارتنر میخوام. چون نیاز متفاوتیه. میدونی چی میگم؟
هر شبی که کلید میاندازم و خبری نیست اذیتم میکنه.
نه در حال خلق چیزی هستم که بهش تعلقی داشته باشم، نه چیزی دارم و نه جایی دارم.
تو توییتر هی میچرخم. هی تو اینستا و تلگرام محتوا تولید میکنم و سعی میکنم باشم و یه خبری پیدا کنم برای زندگیم ولی هیچ خبری نیست.
یه عالمه مهارت که داره خاک میخوره.
- ۰۳/۰۹/۰۵