مرد جنگی با خیال خام زمین سفت و استقرای بیپایهی خیالیش، طناب را برید. گمان میکرد همیشه شجاعت نتیجه بخش است.
بر خلاف تصورش اما، سرعتش نه تنها در لحظهای کوتاه و ناگهانی صفر نشد که شتاب گرفت. تاریک بود. تاریکی، تاریکتر و این بار ابدی شده بود.
جالب است. جوری بروی که حتی کسی صدای به آن بلندی رفتنت را هم نشوند، حتی خودت! ما که نمیدانیم، اما علم اینطور میگوید.