در مذمت کلیشههای اخلاقی
مدتهاست توجهم به این جلب شده که چقدر باید به کلیشههاش اخلاقی دقت کرد، کلیشههایی مثل «صبر خوب است.» یا «گذشت از خصوصیات بزرگان است.» و اینا.
اینا چرند نیستنا ولی کامل نیستن. صرفا یه یادآورین. ولی موضوع خیلی ظریفتر و پیچیدهتره.
گاهی نباید اصلا گذشت کرد. باید حتما حل کرد. باید حتما نشون داد که حق با کیه و بعد گذشت کرد. غیر از این همه چی از جای واقعی و درست خودش خارج میشه. البته میگم ظریفه دیگه. گاهی هم در سکوت باید خودمون رو به ندیدن بزنیم. به عربی بهش میگن تغافل. اصطلاح جالبیه.
گاهی یه لحظه هم نباید صبر کرد. هر لحظه صبر عین بیاخلاقیه و خیلی اشتباهه. گاهی باید خیلی سریع و محکم حرکت کرد. فریاد زد.
به نظرم یکی از جاهایی که اصلا نباید صبر کرد در مواجهه با عشقه. نه اینکه نباید صبر کردا ولی باید قدرش رو دونست. تا فرصتی پیش میاد باید توش غرق شد. گاهی هم خود صبره میشه بخشی از عشق. در واقع منظورم اینه که اگر احساسی وجود داره بر کسی یا چیزی باید قدرش رو دونست. این یه موهبته. اگر جایی فرصتی پیش اومد باید ابرازش کرد. البته که بازم اینم ظرافت و بلد بودن میخواد. باید اندازه اون عشقه رو فهمید و به همون اندازه ابرازش کرد. فقطم به خاطر همون عشق نه به خاطر رسیدن. اگر بیش از اندازه یا تو زمان نادرستی اتفاق بیوفته همه چی از جای درست خودش خارج میشه. میشه نمایش.
خیلی پراکنده شد. خواستم بنویسم فقط. سختم بود سر و شکل بدم.
- ۰۲/۰۵/۲۴